loading...
 
... بازدید : 142 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (0)

 

 

 

   درس1   

 


 خوب  Good   پدر بزرگ و مستر جک به یکی از آب میوه فروشی های روستای مان رفتند و پس از خوردن آب آناناس پدربزرگم به لوان اشاره کرد و گفت این لیوان خوبه .بغل دستی اش گفت: چرا؟ او جواب داد خوب است چون گود هست و زیاد جا میگیره.      مستر جک فوراً گفت پس خوب میشه گود و سپس نوشت  خوب = Good    

کوچک small  در روستای ما مرد کوچک اندامی بود بنام اسمائیل که باو بطور خلاصه اسمال می گفتند.یک روز آقای جک به هیکل او نگاه کرد و گفت شما به کوچک چی میگید.پدر بزرگ فکر کرد او میگوید اسم این آقا چی هست؟ بنابراین جواب داد ما اسمال میگیم.       مستر جک گفت خوب پس کوچک میشه اسمال و نوشت  small=کوچک       

نو  New   پدر بزرگم به مستر جک گفت بریم تو سایت خبر ببینیم خبرهای جدید چی یه؟ مستر جک گفت جدید یعنی چه؟ پدربزرگم جواب داد جدید یعنی تازه،نو  مستر جک گفت گرفتم پس جدید میشه نو و سپس نوشت  نو =good     چاق  Fat   مستر جک به مرد چاقی که روبروی آنها ایستاده بود تماشا میکرد و سخت حیرت زده شده شد.او هوس کرد بداند ما به چاق چی میگیم یکجوری بیان کرد چاق چی میشه .پدر بزرگ فکر کرد او اسم آن مرد را پرسید. به همین خاطر گفت: ما میگیم فتحعلی مستر جک گفت پس شما به چاق فت میگویید.لبخندی زد و گفت شما حق دارید به او فتحعلی یعنی چاق علی میگویی. سپس نوشت: چاقFat بعد ها به او فهماندند که معنی فتح ،پیروزی است.      کوتاه   Short دراز   Long مستر جک و پدربزرگم و چند تا از دوستانش به سونای روستای ما رفته بودند.همینکه به آنجا رسیدند همه به کمرشان لنگ بستند بجز مستر جک که با شورت راه افتاد. همگی حیرت زده دورش را گرفتند و گفتند این چه کاری یه ؟!آنها که تا بحال چنین چیزی را ندیده بودند اشاره کردند و خواستند یکجور حالیش کنند که خیلی کوتاهه .ولی او متوجه نمیشد. یکی عصبانی شد گفت هی آقای شوت این کوتاهه فهمید من چه گفت؟!! مستر جک گفت بله فهمیدم کوتاه میشه شوت و یک ر اضفافه کرد و گفت پس شورت میشه بله ؟ همگی ناچاراً گفتندن بله و او نوشت کوتاه=short  در حین اینکه او کلمه شور را می نوشت لنگ آوردند و دور کمش بستند.و پدر بزرگ گفت مستر این لنگ دراز هست و حجابت رو حفظ میکنه  مستر جک گفت آها فهمیدم شما به دراز میگید لنگ و نوشت دراز=long     بستنی  Ice cream پدربزرگ و مستر جک در خیابانهای روستا قدم میزدند که به بستنی فروشی رسیدند. بستنی های این بستنی فروشی در تمام خاورمیانه مشهور بود.پدربزرگم به بستنی فروش که اسمش استا کریم بود(بطور خلاصه اوسکریم میگفتند) گفت بیزحمت دوتا لیسلیسک بده ( تا یادم نرفته باید بگویم در آن روزها در روستای ما بزبان اصیل به بستنی لیسلیسک میگفتند.)مستر جک در حالیکه بستنی را لیس میزد گفت اسم این غذا چییه؟پدر بزرگ فکر کرداو میپرسه اسم صاحب مغازه چی یه بنابراین جواب داد :اون بالا را  نگاه کن نوشه است بستنی اوسکریم مسترجک گفت گرفتم بستنی میشه اوسکریم و با کمی تغییر تلفظ نوشت بستنی=Ice cream      زمین  Ground پدر بزرگ و مستر جک به کنسرت بزرگ روستا که در استادیوم برگزار شده بود رفتند. وقتی رسیدند مستر جک مشاهده کرد عده ای روی چمن هم نشسته هستند.به همین خاطر سوال کرد چرا این ها بجای صندی روی چمن نشسته هستند. پدربزرگ گفت چون بلیط برای آنهایی که  روی زمین مینشینند گران نیست مستر جک گفت فهمیدم پس زمین میشه گران و سپس نوشتزمین    زمین =ground           ساندویچ  Sandwhich پدر بزرگ و مستر جک در حال قدم زدن در روستای ما بودند که به یک ساندویچی رسیدند.پدربزرگ به ساندویچ فروش گفت یکی دوتا نون پیچک بده. ( تا یادم نرفته باید بگویم که در آن زمان حتی هزار سال قبل ترش در روستای ما به سانویچ نون پیچک میگفتند.)بهر حال ساندویچ فروش گفت مگه این خارجی هم نون پیچک میخوره !؟ پدربزرگ در جواب گفت چرا نمیخوره ؟سنگ رو بپیچ اون میخوره در همین موقع مستر جک گفت گرفتم شما به این غذا میگید سنگبپیچ و سپس نوشت نوعی غذای آماده(ساندویچ) =sandwhich و بعداً آنرا سندویچ تلفظ کرد.          

 

درس 2 

  زیاد  Much یکی از بچه های کوچک هی پدر بزرگم را بوس می داد و او می گفت زیاد ماچ بده. ماچ، ماچ، زیاد. مستر جک فورا گفت پس  زیاد می شه ماچ    سپس نوشت   زیاد = much  
  همسایه  Neighbor همسایه پدر بزرگم  آدم خیلی خوبی بود.به همین علت پدربزرگم به مستر جک گفت این مش حسن آدم خوبیه ، اصلا به شما می گویم این همسایه  یک نوبر است . او گفت گرفتم. پس همسایه می شه نی بر و خلاصه به Neighbor        بند شد و بعد از آن به همسایه به جای نوبر می گفت Neighbor     و نوشت:       همسایه=neighbor
     پدر بزرگ  Grand father    مادر بزرگ  Grand mother مستر جک به پدر پدرم اشاره کرد و از پدر م پرسید اون کیه ؟ پدرم گفت اون پدربزرگم است . مستر جک گفت پدر که قبلا گفتی فاذر میشه اما بزرگ یعنی چه؟ پدرم جواب داد، بزرگ یعنی زیاد ، گنده، باارزش، گران. مسترجک گفت آها فهمیدم، پدربزرگ میشه گران فاذر یعنی پدر با ارزش بعد نوشت پدر بزرگ  =  grand father      البته یک d     اشتباهی نوشت که بعدا عادت شد جا افتاد.   

 

درس 3   

 



  آمریکا  America در زبان مازندرانی به پسر ریکا می گویند و به پسر عمه، عمه ریکا می گویند. پسر عمه پدربزرگم کنار نقشه آمریکا ایستاده بود و مستر جک سوال کرد شما به آن منطقه از جهان چه می گویید ؟ اما پدر بزرگم فکر کرد او سوال کرد آن پسر چه نسبتی با تو دارد ؟ گفت اون عمه ریکا است. مستر جک فورا نوشت  آمریکا = America

  آفریقا  Africa قبلا گفتیم که ریکا یعنی پسر و عف هم همان بخشش است . پسری در روستای ما بود که سربازیش عف خورده بود به او عف ریکا می گفتند. روزی این پسر جلوی نقشه افریقا ایستاده بود  و مستر جک گفت شما به آن منطقه چی می گین ؟ پدر بزرگم فکر کرد او مقصودش این است که اسم آن پسر چیه ؟ جواب داد عف ریکا  و مستر جک فورا نوشت  آفریقا = Africa      
 شتر  Camel  پدر بزرگ در وصف شتر گفت و گفت تا اینکه گفت آقای جک، این حیوان یک روز غذا و آب می خوره و چند روز نمی خوره. پس میشه گفت شتر حیوانی کامل است. اره شتر کامل است.  مستر جک فورا گفت شتر میشه کامل  و بعد نوشت    شتر = camel   
 اسب  Horse من در سنین کودکی اسب سواری را دوست داشتم. روزی در حال اسب سواری بودم که پدر بزرگم داد زد پسر نیفتی.  با توام رو اسب قرص بشین نیفتی .مستر جک فورا گفت اسب میشه قرص و بعدا اشتباهی نوشت     اسب = horse   
 هم ، همچنین  Too بچه ها  روست یکی یکی وارد کومه ما شدند تا مستر جک را تماشا کنند، نفر آخر به بابا بزرگم گفت من هم بیام تو . پدربزرگم نشنید و گفت چی؟ پسره گفت من هم تو بیام ؟ مستر جک فورا گفت: هم میشه تو     و نوشت هم، همچنین = too

  آشپز  Cook کمی از ظهر گذشته بود و همسایه ما و پدر بزگم و مستر جک کنار میدان ده نشسته بودند، پدربزرگم گفت من گشنه ام شده بریم خونه. همسایه ما گفت نه من گشنه نیستم، پدر بزرگم گفت معلومه نیستی ، خانمت آشپز خوبیه ، آشپز خوب داری که کوک هستی . مستر جک گفت آها فهمیدم کوک میشه آشپز و فورا نوشت     آشپز = cook
 

 

 

درس4   

 

 

 

   قهوه  Coffee ما اون موقع توی روستایمان به جای چای بیشتر قهوه می خوردیم، به هر حال پدر بزرگم به یکی از بچه هایی که زیاد قهوه خورده بود گفت پسرجان دیگه قهوه نخور کافیه، مستر جک گفت گرفتم قهوه می شه کافی. سپس نوشت    قهوه  =  coffee

   بابا  Dad روزی یکی از بچه های فامیل که سال اول ابتدایی بود بلند بلند می خواند. آب، آب، بابا نان داد. مستر جک گفت حالا فهمیدم شما علاوه بر پدر داد هم می گویید. بابا  یعنی داد. البته بعدها تلفظ این کلمه بجای داد ، دد شد.  بابا = dad

  ظرف  Dish روزی مادربزرگم مشغول جابجا کردن ظرفها بود که مستر جک سوال کرد مادر بزرگ شما به ظرف چی می گید؟ مادربزرگ که خیال می کرد او به دیسی که در دستش بود اشاره می کند. از شانس بدش هم دندان مصنوعیش را هم نزاشته بود و به جای اینکه بگوید دیس گفت دیش. آقای جک هم فورا نوشت     ظرف = dish

Cartoon= پویا نمایی(کارتون، انیمیشن) من و دوستم بنام پویا که فامیلی اش نمایی بود داشتیم برنامه کودک تماشا میکردیم.برنامه مورد علاقه ما کارتونی بود بنام آنی می شن بود.آنی دختری مبارز بود که پیام رسان جبهه جنگ بود.در همان موقع پدربزرگم و مستر جک وارد شدند و پدربزرگم به من گفت : مگه درس نداری که داری برنامه تماشا می کنی!؟مگه کار و زندگی نداری ؟! تمام روز تو و پویا نمایی  کارتون شده تماشای آنی می شن و سرگذشتتش. Cartoon=مستر جک گفت پس پویا نمای( انیمیشن) میشه  کارتون و سپس نوشت   پویا نمایی(انیمیشن)   Testامتحان  در ده ما عده ای میوه فروش بودند که میوه های بد را ته جعبه قرار میدادند و روی آنرا میوه های خوب میگذاشتند تا خریداران  فریب بدهند.پدربزرگم که حقه آنها را متوجه شده بودند میگفتند بزار امتحان کنم ببینم چی ته هست(یعنی ببینم ته جعبه چی هست.و ته جعبه را نگاه می کردند.).کمکم بجای چی ته هست میگفتند چی تست.واسم این عمل یعنی امتحان کردن تست کردن گذاشتند.  و بعد ها فتحه تست را به کسره تبدیل کرد .Test=مستر جک در این باره نوشت امتحان کردن    باز  open=  اون موقع ها در روستای ما آشپزخانه ها در فضای باز بودند ،در وسط حیاط جایی بنام کله وجود داشت که در آنجا آتش روشن میکردند و غذا را می پختند. در روزهای بارانی از کله وسط کومه استفاده میکردند و با این کار کل خانه آشپزخانه بحساب می آمد. چون از هر طرف میشد پختن غذا را تماشا کرد.. یک روز بارانی پدربزرگم به مستر جک گفت میبینی آشپزخانه ما چقدر پهن هست. مستر جک گفت پهنه؟ پدر بزرگ گفت آه،پهن، خیلی پهن و باز است. مستر جک گفت: پس آه پهن میشه باز و سپس نوشت باز  open=بعد ها هرکس خانه اش کوچک بود آشپزخانه و پذرایی را یکسره درست میکرد و اسم آنرا open     میگذاشت.        

 

درس 5 

 

 

Well خوب  در بیمارستان فوق تخصصی شهرمان وقتی کسی حالش خوب میشد و زمان مرخص شدننش فرا میرسید مرسوم بود که میگفتند اونو ول کنین بزارین بره.مریض هم وقتی حالش خوب مشد در جواب کسی که ازش سوال میکرد حالت چطوره جواب میداد ول شدم یعنی خوب شدم . Well= مستر جک گفت ول یعنی چه؟ پدر بزرگ گفت خوب معلومه ول یعنی خوب و او هم نوشت:خوب      Summer=تابستان  در روستای ما دانش آموزان به تابستان تا مهر میگفتند. یعنی تا مهر تعطیل است.روزی مستر جک از یک دانش آموز پرسید شما به این فصل چی میگید؟.   او جواب داد ما به آن تا مهر میگیم اما والدین ما به آن تابستان میگویند مستر جک گفت پس تابستان میشه تا مهر و موقع نوشتن summer = تابستان      اشتباهاً ت تامهر را س  نوشت و نتیجه این شد.      زمان      Time  اون موقع ها تمام زندگی ما تایمر داشت. حتی موقع کرایه دادن الاغ مان به کسی دیگر، روی پالانش تایمر وصل می کردیم تا بدانیم چه مدت از آن کار کشیدند و حتی با چه سرعتی آن را راه راه بردند. به همین خاطر آقای جک به تایمر روی الاغ مان اشاره کرد و گفت: این چیه؟ پدربزرگم گفت   این تایمر است و زمان را نشان می دهد. و مستر جک نوشت زمان time

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 39
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 83
  • بازدید ماه : 152
  • بازدید سال : 1,356
  • بازدید کلی : 31,311