loading...
 
... بازدید : 155 پنجشنبه 23 خرداد 1392 نظرات (0)

  درس 1

 

 

 

تاکسی  Taxi مستر جک به پدربزرگم گفت اسم این ماشین چیه؟مقصود تاکسی بود.پدربزرگ فکر کرد اون پرسید اون چرا حرکت نمیکنه و جواب داد تا  ، کسی نیاد حرکت نمی کنه.مستر جک گفت پس این ماشین تا،کسی نام داره.بعد بطور یکسره گفت تاکسی است.پس نوشت تاکسی=     Taxi و بعداً آنرا تکسی تلفظ کرد.                                                                                                                                                                                       
 رنگ colour آقای جک رو به مادربزرگم کرد که درحال شستن لباس بود و(اشاره به کلر)  پرسید این چی هست؟ مادربزرگم گفت این کلر هست و کمی توی آب میریزم تا رنگ چرک را از بین ببرد.مستر جک گفت پس رنگ میشه کلر و سپس نوشت نوشت رنگcolor=       اما آنرا کالر خواند.  

 

درس 2    

 

 

 



  پارک  Park  در روستای ما نزدیک ارک (ارک همان کاخ و یا قلعه و... است.مانند ارک بم.) فضای باز و جود داشت که درختکاری بود و مردم برای گردش به اونجا می رفتند و اسم آنرا پای ارک گذاشته بودند.یعنی پای زیر نزدیک ارک.آقای جک الف وسط آنرا حذف کرد و آنرا پارک گفت که این کلمه هم در ایران و هم در انگلستان رایج شد. Park     = پارک و در گوشه دیگری از ای محل جای بستن اسب و الغ بود که به آن هم پای ارک میگفتند که امروزه به آن پاکینگ میگویند.

سرباز  Soldier  آقای جک عکس پسرش را درآورد که ظاهرا سرباز بو و به پدربزرگم گفت: شما به این چی میگین.ما که به آن سولجر میگیم.پدربزرگ خندید و گفت با این اسلحه هایی که این سرباز دارد معلومه که صلح را جر میده.که شما سولجر میگین.  
 اتاق  Room پدربزرگم برای پدرم شلوار خریده بود و به او گفت:بگیر پسرم این شلوار را بپوش ببینم چطوره.پدرم شلوار را گرفت و گفت:روم نمیشه اینجا بپوشم پس برم تو ی اتاق.آقای جک فورا نوشت: Room = اتاق.

 

 

درس 3       

 

 

 

 

بچه  Baby
پسر کوچولو در حالیکه  بره توی بغلش بودجلوی در همسایه مان نشسته.مستر جک پرسید: شما به این چی میگید؟(مقصود آن پسره بود نه بره) پدربزرگم خیال کرد هدفش آن بره بود.جواب داد ما میگیم ب ب ئی.آقای جک فورا نوشت بچه می شود ب ب ئی،و با کمی تغییر نوشت     Baby      و بعدا بصورت بیبی تلفظ کرد.  
نام خانوادگی یا فامیلی  Family پدربزرگم از یه غریبه که دنبال آقای نادری میگشت پرسید: شما نام خانوادگیتان چیه؟ او جواب داد نادری هست.سپس پدربزرگ گفت مگر با آقای نادری فامیلی که نام خانوادگی تان یکی است.؟ آقای جک فورا گفت پس نام خانوادگی می شود فمیلی،  سپس نوشت Family = نام خانوادگی،فامیلی

مادر       Mother  پدر  Father  این     بار آقای جک از پدرم پرسید ماشین حاضره بریم پارک؟پدرم به سبک محلی ما (که همیشه برای هر اسم،یک اسم یدکی هم دارند مانند: سال مال، کشتی مشتی، پاییز ماییز     (جواب داد آره آقا(ماشین) این حاضره.(به مادربزرگمان اشاره کرد    (     این ماذره ( به پدربزرگمان اشاره کرد    (     این فاذره. آقای جک گفت یواش یواشتر بذار بنویسم.پس مادر = Mother             پدر= Father          
  بینی  Nose مستر جک به بینی و دهان اسب اشاره کرد و گفت شما به این چی می گین؟ پدر بزرگم جواب داد ما به این بینی یا پوز  اسب می گوییم. مستر جک فورا نوشت بینی پوز. سپس اشتباها نوشت بینی = nose     و همین هم رایج شد.     
  پلیس  Police نگهبان روستای ما ایستاده بود و سگش پوتینش را لیس می زد. مستر جک پرسید اون آقا چکاره است؟ پدر بزرگم فکر کرد او می گوید اون سگ داره چکار می کنه؟ جواب داد هیچی داره پا لیس می زنه. مستر جک نوشت محافظ، نگهبان پا لیس سپس نوشت   نگهبان(پلیس )= police   

 

درس 4  

 


 دقیقه  Minute پدربزرگم همسایه اش را صدا زد و گفت مش ممد حسن بیا یه دقیقه کمک کن این خر را بار کنیم. مشهدی ممد حسن گفت همیشه شما مزاحم هستی. پدر بزرگم گفت یه دقیقه کمک که منت نداره. مستر جک فورا نوشت دقیقه می شود منت.و نوشت دفیقه Minute=   
سلام  Hi در روستای ما وقتی از کنار مزرعه ای رد می شود داد می زند های کجایی؟ صاحب مزرعه هم سر بلند می کرد و اونها با هم سلام و احوالپرسی می کردند. آقای جک  فکر می کرد همین های یعنی سلام. بنابر این هرموقع از کنار مشهدی ممد حسن رد می شد می گفت hi     مش مم دسن. و خلاصه بعداً در مورد سلام نوشت:   سلام = Hi

  لطفا  Please پدر بزرگم و پدرش و آقای جک مشغول راه رفتن بودند. پدر بزرگم هی به جد مان می گفت خواهش می کنم یواشتر راه برو پات لیز می خوره. خواهش می کنم پا لیز نخوره. مستر جک فورا گفت خواهش میشه پالیز و سپس با کمی تغییر نوشت  خواهش = please     و بعداً پلیز تلفظ کرد.  

 

 

 

 

درس 5   
 

 

 

 

 جمعه  Friday
در پورسینا محله مردم جمعه ها کار نمی کردند و اسم جمعه ها را فرار دی  گذاشته بودند یعنی روز فرار از کار . آقای جک هم با کمی تغییر نوشت   جمعه = Friday     باز  open  اون موقع ها در روستای ما آشپزخانه ها در فضای باز بودند ،در وسط حیاط جایی بنام کله وجود داشت که در آنجا آتش روشن میکردند و غذا را می پختند. در روزهای بارانی از کله وسط کومه استفاده میکردند و با این کار کل خانه آشپزخانه بحساب می آمد. چون از هر طرف میشد پختن غذا را تماشا کرد.. یک روز بارانی پدربزرگم به مستر جک گفت میبینی آشپزخانه ما چقدر پهن هست. مستر جک گفت پهنه؟ پدر بزرگ گفت آه،پهن، خیلی پهن و باز است. مستر جک گفت: پس آه پهن میشه باز و سپس نوشت باز = open بعد ها هرکس خانه اش کوچک بود آشپزخانه و پذرایی را یکسره درست میکرد و اسم آنرا open     میگذاشت.        
 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 15
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 39
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 68
  • بازدید ماه : 137
  • بازدید سال : 1,341
  • بازدید کلی : 31,296